وصف جوانمردی فرمانده گردان شهادت: یک روز سوار بر یک ماشین لنگ لنگان به طرف مهران می رفتیم. کنار جاده، دیدم صَراف است! داشت به زحمت در کنار جاده راه می رفت. تا او را دیدم، گفتم: آقا جواد،کجا می روی؟
گفت: وقتی که مجروح شدم، مرا به بیمارستان ایلام بردند.دکترها گفتند: باید بستری شوی، ولی من دیدم که گردانم در خط است و این انصاف نیست من در بیمارستان استراحت کنم و نیروهای من در خط بجنگند و آنها را تنها بگذارم. این بود که از بیمارستان جیم زدم و حالا هم که می بینی دارم می روم سمت خط. روای : آقای گودرزی هم رزم شهید. منبع کتاب زندگی به سبک شهدا . مهدی نقدی ص85