قبر بود نه سنگر
#قبر_بود_نه_سنگر
تازه آمده بود پیش ما رفته بود جای پرتی داشت سنگر می کند؛ آن هم نصف شب یکی دو تا از بچه ها را صدا کردم و گفتم: «بیچاره اینقدر بچس که ترسیده، ترسیده و داره سنگر درست می کنه» یکی دو ساعت بعد که کارش تمام شد، کارش شروع شد. صدای دعا می آمد و استغاثه. برای خودش قبر کنده بود نه سنگر. منبع قصه های کوتاه . زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص126 . شادی روح تمام شهدا صلوات.