نمی توانی مرا به دنیا وابسته کنی
آمده بود مرخصی. خواهرش حدودا 5 ماهه بود . بغلش کرده بود، با بچه حرف می زد، باهاش بازی می کرد. از اتاق بیرون آمد. حواسم به اش بو. داشت با خودش حرف می زد: « تو با این خنده ها و شیرین کاری هایت نمی توانی من را به این دنیا وابسته کنی. با این کارها نمیشه من را از جببه واداشت.» ساکش را بست و رفت جبهه.
راوی : مادر شهید . زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص53.