هسته ای تنها در گوشه ای از باغچه افتاده بود و در پوچی و بی هدفی مشغول سیر در درون خود و ناراحت از اینکه بی مقدار و بی مصرف است با خود می گفت: من چقدر موجود بی ارزشی هستم دوستان دیگرم به کمال رسیده اند اما من همین گونه مانده ام چرا تحولی در من ایجاد نمی شود تا کی باید در زیر پاها له شوم من هم باید به کمال خود برسم و کاری کنم هیچ کس با نتوانستن متولد نمی شود، این ما هستیم که نتوانستن را برای خود به وجود می آوریم من هم می توانم فقط باید کمی تلاش نمایم « لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا؛ هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایی خود نیست! »(سوره بقره، آیه233)
هرکسی به مقدار وسع و توانایش باید وظیفه اش را انجام دهد و با خود گفت: بس است کمی بعد تکانی خورد به اعماق قلب زمین فرو رفت انگار گرمای وجود کسی او را امیدواری می داد تا این که تا چندین وقت به خواب عمیقی فرو رفت، خواب دید درختی بزرگ شده است پر از میوه و کودکان درکنارش مشغول بازی، پرندگان بر روی سرش آواز وحدت سر می دهند و مردم مشغول جمع آوری میوه و ثمره وجودش هستند پس خیلی خوشحال شده بود، خنده بلندی سرداد که از خواب پرید همان چیزی که دوست داشت و انتظارش را می کشید خوابش به واقعیت پیوسته بود از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید از شدت خوشحالی چنان بالا پرید که تمام میوه هایش به زمین ریخت اکنون او نیز به کمالی که انتظارش را داشت رسیده بود این هسته کو چولو به ما آموخت که در مسیر کمال باید تلاش کرد. اکنون نوبت ماست ما نیز باید مانند آن هسته کوچولو تکانی به خود داده به اعماق قلبمان فرو رویم، به قدر وسعمان تلاش نماییم کمی آن طرف تر به جاده کمال می رسیم آنگاه به بالای قله امیدواری رسیده، سپس وارد جنگل آرزو ها می شویم. .
شن | یک | دو | سه | چهار | پنج | جم |
---|---|---|---|---|---|---|
<< < | > >> | |||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
موضوع: "ترجمه"
وَ قالَ (ع) : المالُ مَادَّهُ الشَّهَوَاتِ؛ دارایی، مایه و پایه شهوت ها(و خواهش نفسانی) است.
مادَّه: مایه، ماده، اصل(ریشه)
اَلشَّهَواتِ: خواهش های نفسانی
در این سخن شریف مال و ثروت به عنوان اصل و ریشه ی شهوت رانی ها معرفی شده است، زیرا تحقق بسیاری از تمایلات نفسانی هنگامی امکان پذیر است که ما از نعمت های مادی و مالی برخوردار باشیم و ان کس که هنوز نتوانسته نیازهای اولیه خود را برطرف کند، به فرو رفتن در شهوات گوناگون نمی اندیشد.
حکمت55. نهج البلاغه برگزیده راه روشن، ترجمه و مفاهیم حکمت های 1تا 110 نهج البلاغه محمد رضا زاده جویباری و همکاران، ص137.
و قال(ع) قُرِنَتِ الهَیبَهُ بِالخَیبَهِ وَ الحَیَاءُ بِالحِرمَانِ وَ الفُرصَهُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ؛ ترس با نا امیدی و شرم با محرومیت همراه است؛ و فرصت مانند ابر می گذرد؛ پس فرصت های نیکو را از دست ندهید.
قُرِنَت: جمع شد، پیوسته شد.
الهَیبَهُ: ترسیدن
الخَیبَه: با محروم شدن
الحِرمان: محروم ماندن
تمُرُّ: می گذرد
السَّحَاب: ابر
فَانتَهِزُوا: پس غنیمت بدارید.
فُرَص: فرصت ها
این حکمت دو عامل مهم ناکامی و محرومیت انسان و نیز یک عامل بسیار مهم در موفقیت آدمی را معرفی کرده است، ترس از ورود به صحنه مسئولیت پذیری و کم رویی ناروا و نابجا دو عامل مهم ناکامی ها و مرومیت هاست و استفاده درست از فرصت ها و موقعیت ها که همچون ابر بهاری می گذرند، عنصر مهمی در رسیدن به موفقیت ها و کمال است. به عبارت دیگر، از ارتباط میان جملات می فهمیم که دو عامل اول، یعنی ترس و حیای بیجا، عامل از دست دادن فرصت های مهم حیاتی است.(منهاج البراعه، ج21، ص38-37) منبع: برگزیده راه روشن، ترجمه و مفاهیم حکمت های 1تا 110 نهج البلاغه . محمد رضا، جویبار زاده و همکاران، ص53.
حکمت38 نهج البلاغه
و قال(ع): لَا قُربَهَ بِالنَّوَافِلِ إذَا أضَرَّت بِالفَرَائِضِ؛ انجام مستحبات [بنده را به خدا]نزدیک نگرداند، اگر که به واجبات زیان رساند.
لَا قُربَهَ: هیچ نزدیک شدنی نیست.
اَضَرَّت: زیان رساند.
هر گاه کارهای مستحب، به اعمال واجب ضرر بزند؛ دیگر ارزش مند نخواهند بود؛ به تعبیر دیگر، ترک واجب کردن و سنت به جای آوردن موجب نزدیکی به خداوند نمی شود! منبع: برگزیده راه روشن. ترجمه و مفاهیم حکمت1تا 110 نهج البلاغه محمد رضا زاده جویباری و همکاران، ص101.
#به_قلم_خودم
#حضور_ در_ زمان
مهدی جان(عج) !
می گویند ، شما غایبی اما این گونه نیست شما که غایب نیستی این ما هستیم که غایبیم و در هیاهوی زمانه خود را در پشت پرده غفلت و گناه محبوس کر ده ایم و به وسیله ابر های تیره گناه آسمان قلبمان را تیره و تار ساخته ایم و قفلی بزرگ از جهل ، نادانی و غرور بر درب بصیرت و بینشمان زده ایم ، کلید آن را در چاه حیرت و سر گردانی انداخته ایم و اجازه نمی دهیم باران توبه پرده غفلت و گناه را شستشو دهد و برای لحظه ای آفتاب صداقت و مهربانی بر آسمان قلبمان پر تو افشانی نماید شاید به خود آییم ، اجازه دهیم آن حضرت به سرزمین قلبمان قدم گذارند شاید که دوباره سرسبزی خود را باز یابد و کلید درب بصیرت و بینشمان را با طنابی از امید و استغفار از چاه حیرت و سرگردانی بیرون آوریم شاید که قفل آن باز شده و آنگاه ما را حاضر در زمان سازند چون ایشان حاضر هستند حتی بیشتر از حاضران این ما هستیم که غایب شده ایم شاید که ما نیز حاضر در زمان شویم …………
@poshtiban
- دختری از قبیله آفتاب در نعمت حرم
- سربازی از تبار سادات در نعمت حرم
- یا کاشف الکروب در تا کربلا راهی نیست
- در اگر ترکیدید ما را هم شفاعت کنید
- در اگر ترکیدید ما را هم شفاعت کنید
- منــــــــــاره در اگر ترکیدید ما را هم شفاعت کنید
- در ستاره
- احمدي در سفر یه سرزمین دوست
- پشتیبانی کوثر بلاگ در سفر یه سرزمین دوست